يعنى (تشاور، مشاوره و مشورت ) هرسه به يك معناست و آن عبارت است از اينكه فردى به فرد ديگر مراجعه كند و راءى و نظر او را در موضوع و مساءله اى به دست آورد، اين مفهوم از جمله (شرت العسل ) گرفته شده كه آن هنگام به كار مى رود كه عسل را از جايش بگيرى و بيرونش بياورى .
از كاربردهاى لفظ (مشاوره ) و مشتقات آن ، امور زير به دست مى آيد:
1 - (مشاوره ) به كوششى گفته مى شود كه براى به دست آوردن راءى و نظر شخص ديگر و به منظور حل مساءله با مشكل انجام مى گيرد و حتى به صرف مراجعه فرد به ديگرى كه به منظور مشورت صورت پذيرد نيز، گفته مى شود.
2 - (مشاوره ) از امور ذات اضافه است و داراى سه طرف مى باشد:
الف - (مراجعه كننده يا مستشير)؛ يعنى فرد يا گروهى كه به ديگرى مراجعه مى كند تا به مشورت بپردازد.
ب - (مشاور يا مستشار)؛ يعنى فرد يا گروهى كه طرف مشورت واقع مى شوند.
ج - (موضوع ، مساءله و مشكل مورد مشاوره ).
3 - (مشاور) بر اساس شناخت از مراجعه كننده و تشخيص مصلحت او، وى را راهنمايى مى كند تا مساءله يا مشكلش حل گردد.
از همين معناى لغوى ، مفهوم اصطلاحى (مشاوره ) نيز ساخته شده است . امروزه ، متخصصان در امر مشاوره ، تعريفهاى زيادى از مشاوره بيان كرده اند و به آن (روان شناسى مشاوره ) نيز گفته اند. به نظر ما (مشاوره ) كه معادل (Cunseling) به كار مى رود، مى تواند به صورت زير تعريف شود:
(مشاوره ، فعاليتى است بين مشاور و مراجعه كننده تا وى با استفاده از راهنماييهاى مشاور به قابليتها و تواناييهاى خود، محيط و موقعيتهاى زندگى و ديگر واقعيتهاى مربوط به وى ، شناخت پيدا كند و مشكلات و مسايل خويش را حل نمايد و در زندگى تصميمات مقبولى بگيرد). مجموع آنچه در كلمات اين روان شناسان در تمايز مشاوره و راهنمايى مطرح شده ، چهار چيز است :
1 - مشاوره ، پيشگيرى ، ولى روان درمانى ، درمان است .
2 - در مشاوره ، توجه به وجدان خودآگاه است و در روان درمانى ، به ناخودآگاه .
3 - مشاوره ، خاص اشخاص بهنجار است ، ولى روان درمانى ، خاص افراد نابهنجار است .
4 - در مشاوره ، معرفت خويشتن و توانمند شدن براى ايفاى نقش هرچه بهتر هدف است ، ولى در روان درمانى ، دگرگونى و بازسازى شخصيت فرد، هدف مى باشد.
ولى بايد توجه داشت كه اين فرقها، نمى تواند فرقهاى فارقى باشد؛ زيرا:
اوّلاً: پيشگيرى و درمان در مشاوره و روان درمانى ، هردو مى تواند مطرح باشد، پيشگيرى نسبت به بروز مشكلات و بيماريهاى احتمالى و درمان ، نسبت به مشكلات و بيماريهاى موجود.
ثانيا: توجّه به وجدان خودآگاه و آنچه در ذاكره فرد است ، اختصاص به مشاوره ندارد، همانطور كه توجه به ضمير ناخودآگاه و اميال و تصورات واپس زده (به تعبير فرويد) اختصاص به روان درمانى ندارد.
ثالثا: شديد يا ضعيف بودن پريشانى و اختلال روانى نمى تواند ملاك تمييز بين مشاوره و روان درمانى باشد، علاوه بر اينكه حدّ و مرز معينى را نمى توان مشخص كرد تا روان درمان پس از اندكى درمان ، عمل و رفتار فرد را در سطحى بهنجار ببيند و او را به يك نفر مشاور، ارجاع دهد.
رابعا: كسب شناخت و توانمندى براى ايفاى نقش براى مراجعه كننده اى كه به درمانگر مراجعه كرده است ، وجود دارد، همانطور كه در مشاوره مى تواند سازمان شخصيت مراجعه كننده تغيير يابد و رفتارش اصلاح شود.
لازم به توجه است كه گرچه تمايزهاى ذكر شده ، به نظر ناتمام است ولى مى توان گفت كه روان درمانى نسبت به مشاوره اخص است ؛ زيرا آن به اختلالها و بيماريهاى روانى اختصاص دارد و مواردى مانند مسايل و مشكلات تحصيلى و شغلى و بهداشتى را شامل نمى شود، ولى مشاوره همه آنها را نيز، شامل مى گردد. و در كاربردهاى اين دو لفظ، هيچگاه به كسى كه در اين موارد مراجعه كننده را راهنمايى مى كند، (روان درمانگر) نمى گويند، اما (مشاور) گفته مى شود. بنابراين ، (مشاوره ) نسبت به (روان درمانى )، اعم است .
:: موضوعات مرتبط:
مشاوره ,
,
:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7